گربه ته باغ

ساخت وبلاگ



همه ما یک گربه داریم که ته باغ بسته ایم

ﺩﺭ ﻣﻌﺒﺪ ﺮﺑﻪﺍ ﺯﻧﺪ ﻣﺮﺩ، ﻪ ﻫﻨﺎﻡ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺭﺍﻫﺐﻫﺎ، ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺗﻤﺮﺰ ﺁﻥﻫﺎ ﻣﺷﺪ!
 ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻦ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺰﺭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪ ﻣﺭﺳﺪ ﻧﻔﺮ ﺮﺑﻪ ﺭﺍ ﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻪ ﺑﺎﻍ ﺑﺒﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺘ ﺑﺒﻨﺪﺩ.
ﺍﻦ ﺭﻭﺍﻝ ﺳﺎﻝﻫﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺪﺍ ﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺻﻮﻝ ﺎﺭ ﺁﻥ ﻣﺬﻫﺐ ﺷﺪ!


ﺳﺎﻝﻫﺎ ﺑﻌﺪ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺰﺭ ﺩﺭﺬﺷﺖ!
ﺮﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﺮﺩ...
ﺭﺍﻫﺒﺎﻥ ﺁﻥ ﻣﻌﺒﺪ ﺮﺑﻪﺍ ﺧﺮﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻌﺒﺪ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﺗﺎ ﻫﻨﺎﻡ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺒﻨﺪﻧﺪ!!!
ﺗﺎ ﺍﺻﻮﻝ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ!
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺰﺭ بعد، ﺭﺳﺎﻟﻪﺍ ﻧﻮﺷﺖ ﺩﺭ باب ﺍﻫﻤﺖ ﺑﺴﺘﻦ ﺮﺑﻪ ﻫﻨﺎﻡ ﻋﺒﺎﺩﺕ!!


⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
خیلی از باورهایی که داریم در گذشته منطق و دلیلی داشته اند. اما داستان این جاست که باورها ممکن است با یک ریشه منطقی و عقلایی بوجود آیند اما زمانی که متولد می شوند ممکن است زندگی مستقلی از ریشه خود داشته باشند. یعنی اینکه آن دلیل (مزاحمت گربه هنگام تمرکز) از بین برود اما آن باور (اهمیت بستن گربه به درخت ته باغ) به زندگی خود ادامه می دهد.
بنابراین به زندگی روزمره خود به دقت نگاه کنیم و از خودمان بپرسیم که چرا من به چنین چیزی باور دارم و روی چه منطقی به چنین باوری رسیده ام.
مثلا چرا عقد پسرعمو و دخترعمو را در آسمان ها بسته اند!
مثلا چرا در مراسم عزاداری، خرما می دهند و شیرینی خامه ای نمی دهند.
مثلا چرا دو طرف یک پتو یک کارکرد را دارد؟
مثلا چرا پیتزایی ها، نباید صبح ها کار کنند؟
مثلا چرا مدیران عامل باید در طبقات بالایی ساختمان ساکن باشند؟
مثلا چرا رییس جمهور باید برای دوره چهارساله انتخاب می شود؟ مثلا نمی شود بسته به عملکرد عملکردش از سال دوم به بعد، سال به سال تمدید شود تا شش سال. یعنی بازه ای داشته باشد بین دو تا شش سال؟

شاید ما چندین گربه داریم که باید برویم ته باغ و آزادشان کنیم.
حداقل برای هواخوری هم که شده سری به ته باغ بزنیم و کمی تامل کنیم.

تغییرات کوچک...
ما را در سایت تغییرات کوچک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mojtabajns3 بازدید : 45 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 8:16